باران که ببارد ...
یکی دو روزه که هوا ابریه ولی بارونی در کار نیست . امروز خبر فوت جوانی رو شنیدم که بسیار متأثرم کرد . ( روحش شاد )
می خواستم این پست رو بذارم هر وقت بارون اومد بنویسم که دیدم الان شاید موقعیت مناسبی باشه. به این خاطر خودم رفتم سراغ بارون .
خواننده های عزیز وبلاگم ، ببخشید که این پست کمی خاکستریه . گاهی اوقات چاره ای جز خیس شدن نداری !
" دوباره آغاز می شوم "
باران که ببارد
زمین ذهن تو از آب ،
خشک می ماند !
که حرمت آیینه و آفتاب را
محرم نبوده ای .
باران که ببارد رویاهایت همیشه زرد می مانند
که آسمان باور تو
بغضی پاییزی دارد
که از پروانه و کبوتر و رویا
پرواز را نفهمیده ای .
چرا که آسمانت را از زمین سهم گرفته ای
باران که ببارد ...
دوباره آغاز می شوم .
+ نوشته شده در سوم بهمن ۱۳۸۷ ساعت 18:55 توسط ســــوفی
|
خورشیدهای هر انسان به تعداد روزهایی است که به شب می رساند.