دوستي
دوست شما همان دعاي شماست كه مستجاب شده است.
مزرعه شماست كه در آن با عشق دانه مي كاريد و با شكر درو مي كنيد.
سفره طعام شماست
زيرا با گرسنگي نزد او مي آييد و در كنارش آرامش مي جوييد.
و خوشتر آنكه در دوستي هيچ مقصودي در ميان نباشدمگر آنكه روح شما ژرف تر و عظيم تر شود.
زيرا اگر عشق در پي چيزي جز كشف اسرار عشق باشد، به حقيقت عشق نيست بلكه، دامي است كه آدمي مي گسترد و در آن صيدي جز كالاي بيهوده نمي افتد.

و بگذار بهترين بخش هستي تواز آن دوستت باشد.
اگر او درياي وجودت را هنگام جزر آب ديده است ، بگذار در مد آب نيز آنرا تجربه كند.
زيرا اگر دوستت را بدان خاطر بخواهي كه ساعات خود را در صحبت او بر باد دهي ،
بهره آن دوستي چه خواهد بود؟
پس در صحبت او ساعاتي بجوي براي زيستن ( نه براي كشتن).
زيرا دوست براي آن است كه نياز تو را بر آورد نه تهي بودنت را پر كند.
و بگذار كه در پيوند شيرين دوستي خنده و شادي باشد و شريك شدن در لذتهاي يكديگر.
زيرا در شبنم نكته هاي ظريف و كوچك دل آدمي صبح خود را مي يابد و تازه و با طراوت مي شود.

جبران خلیل جبران