روز شنبه 16 شهريوردومين جلسه وبلاگنويسان تشكيل شد. من هم اون قدر

مشتاق شركت توي جلسه بودم كه مسافت طولاني مسافرت رو بي هيچ دغدغه اي

 طي كردم . جلسه ساعت 3 بعد از ظهر بر گزار ميشد . توي دفتر مجله به صورت

خيلي اتفاقي يكي از دوستان دوره دانشجوييم رو ديدم كه اونجا كار مي كرد .با هم

گپي كوتاه زديم . ديدن يه آشنا توي جايي كه براي اولين بار رفته بودم ، به انرژي و

قوت قلبم اضافه كرد . وبلاگ نويسان يكي يكي مي اومدن . چيزي نگذشت كه آقاي

حزين هم اومد شاد وپر انرژي .جو بسيار صميمي و خوبي بود .جاي همتون خالي .

همون ابتداي جلسه همه به هم آشنا و دوست شدند . انگار هيچ فاصله اي نبود .

 بعد از آشنايي با وبلاگاي همديگه ، صحبت به ارائه نظر در موردپر بار كردن مجله

رسيد و هر كس نظر خودش رو روي كاغذ نوشت . تعدادي هم نظرات خودشون رو

تشريح كردن . خيلي جالب بود .اينكه مي ديدي چه كارهاي جديد ديگه اي هست كه

 ميشه انجام بشه بهت نيرو مي داد . در آخر هم كساني كه مايل بودن با مجله

همكاري كنن ، شيوه همكاري خودشون رو مطرح كردن و جلسه با شادي مضاعف به

 اتمام رسيد . جالب اينجا بود كه گروه وبلاگنويسان از دفتر مجله مسافتي رو با هم

طي كردن . چهره ها همه شاداب و پر اميد بود .من هم خوشحال از اينكه دوستان

جديدي پيدا كردم ، از گروه خداحافظي كردم در حالي كه به روزهاي قشنگ آينده فكر

 مي كردم و همچنان اميدوار بودم ....